محل تبلیغات شما



مسئله ی دیگر که رخ می دهد این است که توسعه یک پدیده منطقه ای وملی نخواهد بود بلکه جهانی خواهد بود .اصلا" مدیریت توسعه ملی امکان پذیر نیست .کما اینکه مدیریت اقتصاد ملی هم امکان پذیر نیست .پیش بینی من این است که پول مجازی در ایران زودتر از کشور های منطقه  وخیلی از کشور های پیش رفته رخ خواهد داد .به دو علت ، اول اینکه چنان اقتصاد چیده شده است که شاید خود حکومت تصمیم بگیرد که نوعی پول مجازی ملی اجازه بدهد شکل بگیرد برای اینکه از شر این تورم بزرگی که چهل سال است با ماست وتنها کشور در جهان هستیم که چهل ودو سال تورم دو رقمی داشتیم در تاریخ بشرین چنین نبوده است یا نه آنقدر اقتصاد وپول ما بی ارزش شود که مردم برای فرار از تورم تصمیم بگیرند با پول دیجیتال  خرج کنند .الان دویست پول دیجیتال در دنیا است ودوسه تا حداقل به در ما می خورد وپیش بینی می کنم با این سرعت ارتباطی واطلاعاتی رخ دهد .اخیرا" من چیزی می خواستم از خارج بخرم چون نمی توانستم دلار بفرستم وغیره وغیره توسط یکی از دانشجویان با یت‌کوین می خرم وخرید وآمد .الان شروع شده است بنابراین مسئله این است از این به بعد توسعه منطقه ای و ملی نخواهد بود .کمااینکه مرز های اقتصادی کلان دیگر قابل کنترل نخواهد بود .اروپا پیشا پیش برای برداشتن مرز رفت وما هم مجبور خواهیم شد .هم به علت یک پارچگی های اقتصادی که ااما" رخ خواهد داد . به احتمال زیاد در ده سال آینده بین کشور هایی که ما با آنها تعامل داریم مثل ایران عراق، افغانستان ، پاکستان، تاجیکستان یک پول دیجیتال شکل بگیرد وبسیاری از مراوداتمان انجام گیرد مرز های اقتصادی عملا" حدف می شود.وکشور هایی مثل کره شمالی که خودرا ایزوله نگه داشتند ممکن است موج گازی توسعه لطمه ای به آنها نزند گرچه مضمحل می شوند مگر در دوره ای احساس کنند خود را حفظ کرده اند ولی موج گازی همه را فرا خواهد گرفت .اگر ما به استقبال آن نرویم وآماده نشویم او می آید ومارا از بین می برد .توسعه گازی شکل هم پیامد های مثبتش وهم پیامد های منفی اش جهانی است.وقتی انرژی پاک می شود آلودگی جهانی کنترل خواهد شد وگرمایش جهانی کنترل می گردد وحتی شاید با انرژی خورشیدی ما سرمایش جهانی ایجاد نماییم .یا اگر یک اپلیکیشن که می آید در کشوری که تولید کرده منحصر نمی شود به همه کشور ها سرایت می شود وبهره برداری می کنند .هویت های فرامرزی وملیت های دیجیتال شکل می گیرد.برای اولین بار در یکی دو ماه پیش بود که رئیس فیس بوک دادگاه رفته بود اعلام کرد که ملیت فیس بوک ، سرزمین فیس بوک ، کشور فیس بوک یعنی یک کشور یک میلیارد نفری به نام فیس بوک شکل گرفته است وآن مدیریت دارد ودارای هویتی شبیه بهم پیدا می کنند واستاندارد خاص پیدا می کنند وهویت فرامرزی شکل می گیرد .

پیامد های منفی این است که بخش بزرگی از مشاغل نابود خواهد شد .این صنایع اگر نجنبند نابود می شوند .اصلا نباید منتظر کمک دولت باشند تا صنایع را نو کنند اگر این کار را کنید در گذشته سیر می کنید بنظر من اگر ماشین خوابید تعمیر هم نکنید بروید به دنبال اینکه دنیای آینده چه از شما می خواهد .فراگیر شده محصولات تراریخته جهانی می شودوپیامد های آن بیماری سرطان وبیماری های ناشناخته دیگری است ودر جهان همه گیر می شود چون هنوز تراریخته ها    آزمون خود را پس ندادند.نمیدانیم شاید مواجه شویم با بیماری های ژنتیکی که در آینده رخ خواهد داد واین بیماری بیماری آینده جهان خواهند بود .پیر شدن جمعیت جهان .معضل جهانی خواهد بود چون به سمت عصری می رویم که پیرترین تاریخ جهان هستیم .همه کشور ها به این سمت حرکت می کنند .بجز کشور کمی که آنها با تغییر یک نسل این تحول رخ خواهد داد تحول در ایران بیست سال ولی در اروپاصد سال طول کشید که یک مرتبه از خانواده های 6-5 فرزندی جهش کردیم به خانواده های یک فرزندی یا هیچ فرزند ، پدر بزرگ من 13 فرزند وپدرم 7 فرزند وخودم یک فرزند دارم احتمالا" بچه من فرزند نداشته باشد این جهش بی نظیر بوده است .در دنیا تدریجی رخ داده ولی در ایران جهش ناگهانی بوده است .

خیلی از حوزه هایی که وظیفه ذاتی وتاریخی وسنتی دولت ها بوده است ،از دست دولت ها خارج است. مثال پول زده شد.مدیریت استاندارد ها می دانید که دولت 5-6 وظیفه سنتی تاریخی دارد بقیه وظیفه اش جدید است مثل، آموزش وپرورش ، بهداشت، راه که جدید است در قرن بیستم بعد از جنگ جهانی دوم رخ داده است .قبل از آن دولت ها 6 وظیفه داشتند .امنیت خارجی، نظم داخلی، انتشار وحفظ ارزش پول ، تعریف حقوق مالکیت ،تنظیم حقوق مالکیت بوسیله دادگستری،وتعریف وتدبیر استاندارد ها دولت ها تا قبل از جنگ جهانی دوم هیچ وظیفه دیگری نداشتند  . پول را به عهده ضرابخانه و استاندارد ها را صنوف اداره می کردند .این 6 وظیفه است ووظایف دیگر مثل آموزش وپرورش وغیره . که از دست دولت هاخارج خواهد شد هیچ ، وظایف سنتی نیز خراج خواهد شد نمونه آن پول واستانداردها  است.کنترل استاندارد ها را شبکه ها انجام می دهند .شما کافی است یک نوشابه خراب تولید کنید نابود می کنند منتظر اداره استاندارد نمی مانند .با برند ها مرز استاندارد را جلو می برند واگر برند خطا کند بازار را از دست می دهد ولذا خطا نمی کند وبقیه هم مجبور هستند استاندارد ها را مطابق برند جلو ببرند پس برند ها خدمات اجتماعی بزرگی دارند برند ها تولید استاندارد می کنند وشبکه ها نظارت بر استاندارد ها دارند .لذا استاندارد از وظایف دولت خارج خواهد شد .کنترل ترافیک وحتی امنیت داخلی بدست جامعه خواهد افتاد.تضمین حقوق مالکیت ( مرز مالیت را دولت تنظیم می کند ) جامعه خود نظارت خواهد کرد.در جامعه هویت های فراملی پیدا خواهد شد .روابط فراملی می شود.بخش هایی از دین که با جهان ناسازگار است ورواداری ومدارای پایین داردودین هایی که با این تحولات ناساز گار است با سرعت منزوی خواهند شد .سنت های جهانی شکل خواهد گرفت چون سنتها استاندارد ها را تعریف می کنند .در ت به سوی دموکراسی جهانی می رویم در اصل رفتیم ولی ملاحظاتی است که استفاده نمی شود .وقتی مکرون می آید عذر خواهی می کند این دموکراسی اجتماعی است چون فشار شبکه مکرون را متوجه می کند اگرعذر خواهی نکند دوره بعد رای نخواهد داشت هنوز دولت ها ملاحظه دارند که از شبکه های مجازی هم رای گیری هم بکنند وبا شکل گرفتن دموکراسی اجتماعی دولت ها تحت فشار دموکراسی اجتماعی قرار خواهند گرفت.ماهیت علم عوض خواهد شد وماهیت شبکه ای پیدا خواهد کرد .بصورت منفردی که دانشکده وگروه داریم تغییر خواهد کرد .

ما کجاییم؟ ما با انواع تحول محاصره شدیم.وسرگرم زدوخورد با هم هستیم .در نقطه ای که هستیم اولین قاعده این است که به گذشته حق برگشت نداریم .هنوز صنعتگران می خواهند به عصر هاشمی برگردند و یا تقاضای وام از دولت را دارند که ظرفیت را دوبرابر کنند این خطای تاریخی است که همین ظرفیت را دوبرابر کنید حتی اگر امروز بازار داشته باشید چون بازار با یک نوع آوری فرومی ریزد .تکثیر موقعیت کنونی معنا ندارد فقط با کمی دقت بازار های فردا را کشف کنید .بنابراین نباید به گذشته باز گشت بلکه کاری که باید بکنیم این است که خود را برای بازی در توسعه ی گازی شکل آماده کنیم .حکومت مجبور خواهد شد ودو راه دارد یا به بازی درحوزه توسعه گازی شکل تن می دهدیا با نسل جدید تکلیف خود را روشن کند .چون نسل جدید که شرایط قدیم را قبول ندارد .شما صنعتگران باید تکلیف خود را در علم وهنر وصنعت روشن کنید چه کنیم که مجبور نشویم به گذشته برگردیم ودنبال احیای گذشته نباشیم .اول باید شستشوی مغزی شویم .باید در برابر این امواجی که درحال آمدن است تنها صنعتی که قدرت مقاومت دارد یعنی گردشگری را تقویت نماییم در کشوری مثل ما گردشگری تنها حوزه ای است که قدرت مقاومت دارد .اینجاست که صحبت از مزیت عقب ماندگی می شود .هرجا کا توسعه صنعتی پیدا نکرده است مزیت دارد هرجایی که هنوز آثار تاریخی دارد شهر سازی را به هم نخورده است. حتی جایی که صنایع دستی وهنر دارد مزیت دارد.اصفهان خیلی از آثارش را آوردن متالوژی نابود کرد دور شهر را صنایع فی چیده است چرا در جایی که اسمش را گذاشتند پایتخت فرهنگی جهان ، انواع صنایع فی اطراف را چیدیند ومحاصره کردند .کاشان از شهر هایی است که مزیت عقب ماندگی دارد . مزیت عقب ماندگی در علم توسعه یک لغت جاافتاده است.یعنی کشور هایی که هنوز توسعه پیدا نکردند این یاری را دارند که خطا های آن ها یی که زودتر رفتند را تکرار نکنند .شما عقب مانده نیستید ولی هنوز در شهرومنطقه گشت که می زند حس بومی گری به آدم دست می دهد هنوز نابودی مشهد واصفهان به این شهر نرسیده است .مشهد بعنوان پایتخت تشیع عملا" به لحاظ فرهنگی نابود شده است .دیگر چیزی که متعلق به مشهد باشد نمی بینید .مشهد دیگر جاذبه توریستی ندارد فقط جاذبه زیارتی دارد .اولین نکته اینکه این شهر دومزیت دارد یکی اینکه شهر دست نخورده است وبه اندازه کافی صنعت در اطراف شهرمستقر نشده است وهویت تاریخی شهررا تهدید نکردید .گردشگری تنها حوزه ای است که دیجیتال شدن به خدمت بیاید ونابودش نمی کند .خود رو سازی دیجیتال شدن آنهایی که در مرز دانش حرکت می کنند را جواب می دهد آنهایی که در مرز دانش نیستند نمی توانند بدون راننده تولید کنند ورشکست می شوند بنابراین دیجیتال شدن مرز ها را در خودرو حفظ می کند .گردشگری تنها صنعتی است که دیجیتال شدن به خدمتش می آید ونابودش نمیکند به شرطی که : اول اینکه هر خشت خام خرابه های شهر را سرمایه ملی بدانید  دیروز از خانه ای بازدید کردم که در حال باز سازی بود که این باز سازی یک تخریب وآسیب بود  در دنیا به شیوه ما باز سازی نمی کند .اثر اصلی را بهمان شکل خشت های فروریخته نگه می دارند پنجشنبه رفته بودیم آران برای افتتاح خانه موزه تاریخی توسعه با تقدیم لوح به آقای مرحوم دکتر عظیمی اندیشمند برجسته توسعه در روز ملی توسعه که در باغ فین برگزار گردیدو جهت افتتاح خانه رفته بودیم .خانه پدری دکتر عظیمی در حال باز سازی است دیوار ها را آجر می چینند وسقف می زنند ظاهرا" نقشه قدیمی است ولی با این کار هویت تاریخی خانه از بین می رود وگردشگری که برای آثار تاریخی می آید این را می فهمد پیشنهاد می کنم یک کمیته روی این موضوع کار کند عکس های قبلی را به یک هنر مند نشان دادم گفتند چرا باز سازی می کنند این پارادایم منقضی است که شما با متریال جدید بسازیدوارزش وهویت را از بین می برد باید یک کمپلکسی ایجاد شودکه سازه قدیمی باشد وسازه جدیدی با معماری قدیمی در کنارش ساخته شود بدون اینکه به آن آسیب زده شود .بنابراین از این به بعد خشت خشت شهر شما طلاست باید مراقبت نمود.بافت مهم است آن گل وخشتی که رویهم گذاشته شده دیگر جزئی از بافت است .مزیت دیگر شهر شما آثار تاریخی فراوان شماست .صنایع سنتی ویژه ای که دارین بویژه صنعت فرش وگلاب کویر مرنجاب وکویر اطراف شما برای گردشگری ومنطقه کویر برای انرژی خورشیدی که با گردشگری سازگار است وقلعه ها وقنات هایی که وجود دارد وشخصیت های مهم تاریخی ، مجموعه مزیت هایی است که در کاشان وجود دارد با این مجموعه باید چه کرد؟گام هایی که باید بردارید اینهاست 1- قطع کامل امید از دولت اگر هنوز امید به دولت دارید یعنی هنوز در عصر جامد بسر می برید .2-به سراغ حفاظت جدی ازاصلی ترین منبع توسعه بروید یعنی  کودکان ، دنیا تازه فهمیده که نفت ودانشگاه وصنعت منبع اصلی نیست ، منبع اصلی کودکان است .همه ما 80 درصد شخصیتمان بنا به گفته روانشناسان در سه سال اول شکل گرفته است .زحمت های دبیرستان ودانشگاه فقط 20 درصد شکل داده است اینکه بخواهیم در آینده چه کنیم بستگی دارد به اینکه کودکان را چگونه تربیت کردیم ؟کودک اگر غنی شده باشد ، توسعه می آفریند .اگر اینهمه توسعه اتمی داریم وتوسعه نیافتیم چون کودک غنی شده ای نداشتیم بعد بزرگ که می شویم از همشهری هستیم  ولی با هم قهر هستیم .یک شرکت با هم می زنیم بعد نمی توانیم با هم کار کنیم انتقاد پذیر وانتقاد کننده ی خوبی نیستیم .نسل ما کودکی غنی نا شده ای داشتیم وظرفیت های لازم در کودکی شکل نگرفته است وحالا ناتوان هستیم همه چیز داشتیم ولی به اسم توسعه همه ذخایر را خراب کردیم واز بین بردیم .چون آدم توانمند نداشتیم .امیر کبیر توانمند نبود چون یادش رفته بود که ناصرالدین شاه ، شاه است .نباید اورا ترساند چون دیگر معلم او نیستی تو نخست وزیرش هستی !از بالا نباید با او صحبت کنی باید پدرانه از او تمنا کنی .مصدق نمی دانست نباید شاه را بترساند .هدف درست بود ولی روش غلط بود مذاکره بلد نبودند .ت مداران ما تعامل بلد نبودند .مهارت گفتگو نداشتند .مسئله اینجاست ما مداران توسعه دستانمان پر از اختلاف است چون نمی توانیم گفتگو کنیم تمام روشن فکران ما در طول تاریخ مسلسل دستشان بود می خواستند بالا را نابود کنند .رمان نوشته ، فیلم ساخته شعر گفته ، ی بوده است.اصلا" کسی به منبع توسعه یعنی کودکان توجهی ندارد .چرا کودکان منبع توسعه هستند ؟برای اینکه از تولد تا سه سالگی در هر ثانیه هشت هزار سیناپس مغزی در مغز بچه شکل می گیرد اگر مادر تغذیه خوب یا بد داشته باشد سلول این مغز باید به صد میلیارد برسداگر نرسد سلول خالی بدرد نمی خورد وقتی مثمر ثمر است که سلول باهم حلقه وزنجیره وشبکه شوند  .آن شبکه را سیناپس مغزی می سازد .سیناپس بعد از تولد شکل می گیرد


 

سلام برشما بسم الله الرحمن الرحیم

از خداوند توفیق ادب ,بی ادب محروم ماند از لطف رب _بی ادب تنها نه خود را داشت بد _ بلکه آتش برهمه آفاق زد .

خدایامیخوانیم از ادب گران وادب حضور واردسخن شویم وبا حفظ آداب سخن را آغاز کنیم ودر انتها چیدمان انگاره های ذهنی ما تغییرمخصوصی کرده باشد که بعد به نقطه ای برسیم که بتوانیم تصمیمات جدی برای خود وشهر وکشورمان در حد وسع مان بگیریم خوشحالم که امروز در یکی ازمناطق مهم کشورمان که دارای مزیت عقب ماندگی است سخن میگویم ودر جمع مهمی از تلاشگران وپویشگران واندیشمندان منطقه که دارای مزیت پیش رفتگی هستند اگر بشود آن مزیت عقب ماندگی را مزیت پیش رفتگی در دانشگاه به حالت ترکیبی معجزه آسا خواهد بود .قرار است من امروز در باره آینده توسعه سخن بگویم که احتمالادر این توسعه ای که تصویر میکنیم شما کجا هستید وکاشان کجاست؟

جهان امروزدر نقطه لولایی تاریخ ایستاده است. نقطه لولایی چه مفهومی دارد؟همانگونه ای که در، در یک نقطه از لولا اتکا میکند ومیچرخد وموقعیت خودراعوض میکند تاریخ هم ادوارلولایی داردومیچرخد تمدن بهم میخوردودگرگونیهای شگرفی پدید می آید که جهان تازه ای از آن سردرمی آورد امروز ما درنقطه ای لولایی تاریخ قرار داریم این از منظر تمدن جهانی وموقعیت بشری است .طبیعی است که درکشور ماهم در یک نقطه لولایی دیگری قرار داریم در واقع در کشور ما دو نقطه لولایی بر هم متصل شده اند . گذار یک نسل که قد میکشد وبروز پیدا میکندکه کاملا با نسل قبل متفاوت است.

بخشی از تفاوت ناشی از اینکه این نسل هم در نقطه لولایی تاریخ به دنیا آمده است ونکته بعد اینکه حکومت هم در نقطه لولایی خود قرار داردیعنی هم حکومت وهم جامعه هردو در نقطه لولایی قرار دارند وسرنوشت خودرا ورق می زنندوحکومت باید پراداک شن ایجاد کند واین باید رخ دهد. این پراداک شن شاید ی نباشد ولی این پراداک شن مسئله نظام تدبیر است که ساختار اقتصادی ما انرژی لازم دارد واین هیولا انرژی برای موتور خود ندارد. چون در صد سال گذشته تمام انرژی نفت وگاز وآب وجنگل رابرای سوخت این هیولا استفاده کرده است که به نقطه ای برسدودر این بیابان تاریخ اما این هیولا دائما درجا زده است وما به نقطه لولایی رسیدیم

درسال آینده یعنی دوماه دیگر ,کل در آمد نفت ومالیات دولت فقط کفایت حقوق بازنشستگی ویارانه را میکند.چنین هیولایی که آنقدر بزرگ شده واینقدر نیاز به انرژی داردواین نظام تدبیر که روز به روز گسترش پیدا کرده است و5میلیون حقوق بگیر دارد وعلاوه بر حقوق بگیر صدقه بگیر هم دارد باید نیرویی این لکوموتیو را بکشد مگر اینکه تصمیمات مهم بگیرد منبع دیگر ندارد که جای دیگر خاک را بکنیم وچیری بیرون بیاوریم هرباید بیرون بیاوریم بیرون آوردیم .60% منابع نفتی و70%منابع آبی و65%جنگلها وبخش بزرگی از خاک ومعادن در این صد سال را مکیدیم یعنی کل منابع را مکیدیم.

کل منابع آب را ازسال60 به بعدنابود کردیم تا سال 60 طراز آب کشور یعنی میزان بارشی که به ذخائر زیرزمینی واردمیشده با برداشتها طراز شده است .در حوزه نفت این نا طرازی ازدهه 50رخ داده است البته من مسئله را ی نمیبینم که بگویم نظام تدبیر , خطای ی از جنس نفوذناهمگن است نه!عالی است نمیگوییم تصمیمات ی خطاست . اصلا نظام ی ماهیچ نقصی ندارد فقط موتور آن خیلی انرژی مصرف میکند وموتور آن گازوئیلی است موتورش مربوط به عصر جانبی است این موتور اصلا سوخت ندارد حالا بایددید این موتور را چگونه باز سازی کنیم وباید مطلب را فنی دید . این نظام از نظر فنی دیگر زور نداردکه به جلو برود ودر جا می زند تا میتواند جلو برود ولی آخر یک جا خواهد ایستادوتوقف میکند . بالاخره باید کاری کردآن نقطه لولایی فرارسیده است در این سی سال اخیرتلاش های زیادی شدوقبل از اینکه به این نقطه برسیم راننده را متوجه کنیم ونظام تدبیر متوجه شودوبهوش بیاید که بزودی به نقطه خطر خواهیم رسید . تحولات خارجی _ فشار ها ومسائل داخلی سرگردان کرده بودوافراد نظام نتوانستند پیش از اینکه به این نقطه برسیم یک تصمیمات جدی برای تغییر ریل یا پراداکشن برسیم.این برای این عرض شدکه گردش لولایی هم در داخل داریم یکی نظام ی در نقطه ای که باید تصمیمات اساسی بگیردوتغییراتی لولایی از جنس پاراداک شن به خود بدهد ودوم اینکه نسل در حال ورق خوردن است ونسلی که حاصل توسعه نوع سومی. است که درحال بالا آمدن است ونسل ماتوان مقابله علمی با این نسل را ندارد . طبیعی است که نظام تدبیر که متولد 70 به بالاست چنین تحولی را نمی تواند تحمل کند

ولی این نسل پرقدرت به کار خودادامه می دهداگر بازبان خوش در غیر این صورت با زبان ناخوش کار خود را خواهد کردواین تحول ظرف کمتر از ده سال  رخ خواهد داد. عرض من این بود که در سه نقطه لولایی تاریخ هستیم گردش نقش درداخل نقطه ای که نظام به لحاظ فنی وتدبیر باید پراداک شن کند ونقطه ای که تاریخ در حال ورق خوردن است.

تمدن بشری در یک نقطه لولایی دیگری قرار دارد .تمدن بر چه اساسی گردش می کند وورق می خورد؟ آن چیزی که تمدن را ورق می زند الگوی انرژی است .نه علم ! نه صنعت ، هیچکدام از اینها تمدن را ورق نمی زنند بقیه تابع نیستند .یعنی چه؟ بشربرای چند ده هزار سال زندگی اش متکی بر انرژی بازوان یا عضلات خود بود یا عضلات حیواناتی که در خدمتش بودند .تا اینکه آتش کشف شد .بعد از کشف آتش به بعد انرژی تمدن از طریق سوخت های فسیلی وسوخت های تغییر پذیر طبیعی مثل چوب درختان وعلوفه وغیره تامین می شد بنابراین بیش از ده هزار سال تمدن متکی بر مصرف سوخت هیزم درختان بود وبخش بزرگی از جهش های بزرگ اولیه تمدنی ما از بعد از کشف آتش آغاز شد . قبل از کشف آتش اصولا" سابقه تمدنی هم نداریم آنچه داریم حدسیات زیست شناسان و زمین شناسان است . چیزی که ثبت شده باشد و محصول بشر باشد نداریم .از کشف آتش به بعد تمدن شروع شد برای بیش از ده هزار سال حتی برق هم نتوانست تمدن را تغییر دهد چون متکی به تمدن فسیلی بود پس تغییر آتش درختان وچوب چرخنده است تا سیصد سال قبل می رسیم که عصر صنعتی شدن فرا می رسد در واقع اگر ما صنعتی شدیم واگر قرار بود صنعت بر پایه چوب درختان تکیه کند ، همچنان ماشین بخار ذغالی داشتیم وحتی ماشین بخار با چوب درختان قابل کار کردن نبود ماشین بخار بعنوان نخستین صنعتی که جهش ایجاد نمود در کل جامعه بشری وفاصله ها را از بین برد .وبر کابل سوخت فسیلی چرخید چه آن زمانی که ذغال سنگ مصرف می شد وبعد نفت انرژی دیگر آمد بنابراین از وقتی که ما توانستیم سوخت های طبیعی تجدید نا پذیر مثل ذغال سنگ ونفت وغیره را بکار بگیریم تمدن بهم خورد وتمدن صنعتی شکل گرفت واین امکان با چوب درختان نبود حتی اگرما علمش را داشتیم ومی توانستیم ماشین بسازیم این ماشین با چوب درختان قابل توسعه نبود.

بسط تمدن صنعتی متکی به تمدن سوخت فسیلی شروع شد حتی برق هم که اختراع شد همچنان متکی به سوخت فسیلی است همین امروز که  فقط 7 درصد انرژی جهان از برق وآب تامین می شود حتی خود برق هم بقیه اش از انرژی فسیلی تامین می گردد.حتی برق هم نتوانست تمدن را تغییر دهد چون متکی به فسیل بود پس تغییر سوخت به انرژی فسیلی تمدن را برای سیصد سال چرخش داد .آن مجموعه تغییرات سوختی ویژیگی اصلی آن محدودیت وهزینه بر بودن  منبع بود وامکان این همه سوخت از جنکل نبود .بعد هم که نفت وگاز وذغال سنگ آمد استخراج آنها پر هزینه بود واین طور نیست که بامقیاس هزینه پایین می آید اگر ده هزار تا چاه نفت بزنید فرق کند که بگوییم یک کارخانه تولید آلومینیم با تولید بیشتر هزینه پایین می آید نفت اینطور نیست سی سال است در پارس جنوبی سرمایه گذاری می کنیم ولی نتوانستیم بهره برداری کنیم .علی الرغم حجم عظیمی از منابع سوخت فسیلی وگران بودن آنها باعث شد که شکر خدا نتوانیم به اندازه کافی استخراج کنیم .امروز در نقطه لولایی تاریخ قرار داریم .

در بخش بزرگی از دنیا یعنی اروپا وآمریکا ی شمالی تا 5 سال دیگر نفت وارد نخواهند کرد آلمان که بخش بزرگی  از سال ابری است هیچ نور خورشید که شما به صورت طبیعی دارید ندارند در حال حاضر ظرفیت تولید برق خورشیدی به اندازه نصف مصرف برق آن است بنابراین به سرعت به سمت انرژی خورشیدی وانرژی اتمی وباد وهیدروژن می روند ومنابع لایزال است ودر دسترس بشریت است واین انرژی پخش است وتمدن به سوی انرژی پاک می رود .کافی است آمریکا الگوی انرژی خود را عوض کند کل دنیا مجبور می شوند عوض کنند چون صنایعی در دنیا بروز خواهد کرد وهمه مجبور به استفاده خواهند بود ولذا صنایع کاملا" دگرگون خواهد شد واگر اوباما بود این کار سرعت بیشتر داشت چون برنامه ایشان تغییر انرژی آمریکا بود وبزرگترین اندیشمند فیزیک را وزیر انرژی خود گذاشت که این تغییر را ایجاد نماید وآن کارها بی سر وصدا ادامه دارد ویکی این بود که اجازه داد بحران اقتصادی 2008  در دولت آمریکا رخ دهد در صورتیکه می توانست با هشتاد میلیارد دلار جلوی آن را بگیردولی این کاررا نکرد .هشتصد میلیارد دلار از دولت مصوبه گرفت برای نجات اقتصاد آمریکا در حالی که بانکها ورشکست شدند گفتند: ورشکست شوید زنجیره ورشکستگی شروع شد واقتصاد آمریکا سقوط کرد برای اینکه تصمیم گرفته بودند از انرژی فسیلی عبور کنند بنابراین باید صنایعی که متکی بر انرژی فسیلی وصنایع قدیم بود سقوط می کرد وشرکت هایی که توان رقابت نداشتند باید سقوط می کردند .اجازه دادندشرکت های ناتوان ورشکست شوند بعد هشتصد میلیارد با شرط تزریق کردند .مثلا" ژنرال موتور گفت اگر 20 میلیارد دلار بمن بدهید ورشکست نمی شوم ندادند وورشکست شد بعد کمکش کردند تا احیاء گردد به شرطی که کنار هر پمپ بنزین یک پمپ سوخت پاک بزند که مصرف ماشین ها را کم کند که اتومبیل برقی وهیدروژنی هم تولید کند با این شرط ها به او وام دادند واز آن بحران در جهت سیستم باز سازی کردند .در مورد اروپا تا 5 سال دیگر بخش اعظم انرژی خودرا فسیلی خارج می کند وانرژی پاک مصرف خواهد کرد.در حال حاضر فنلاند ونروژ نفت دارند وفنلاند وسویس نفت آنها به صفر می رسد پس تا 5 سال دیگر اروپا وتا 15 سال الی 20 سال دیگر تغییر انرژی جهانی را خواهیم داشت وتمدن در این بیست سال آینده می چرخد .حادثه ای که رخ داده این است که دسترسی انرژی نو ، معدن آن بی نهایت است وهزینه تولید کاهش دارد در سال گذشته هزینه تولید پنل های خورشیدی سه بار نصف شده است یعنی امروز هزینه تولید پنل خورشیدی 15 در صد هزینه تولید این پنل درسال پیش است .نه تنها منبع بی نهایت است بلکه هزینه بهره برداری هم به سرعت کم می شود یعنی به زودی ما وارد دنیایی که با دسترسی به انرژی می شویم.ما باید کشورمان را مراقبت کنیم که 30 سال دوام بیاورد .آیا در 30 آینده برای تامین آب ومنابع خورشیدی از دریا ها استفاده کنیم البته مسئله نمک آن است که تا آن موقع راه کاری پیدا خواهند نمود .حادثه ی دیگری که همزمان در حال رخ دادن است .مسئله فنآوری اطلاعات است .یعنی دو حادثه در یک دوره کوتاه تاریخ در حال رخ دادن است . فنآوری ارتباطات و اطلاعات با این سرعتی که درحال پیشرفت است تا ده سال آینده ، 70 در صد مشاغل کنونی را از بین می برد ومشاغل جدید جایگزین خواهد شد .اینکه می گوییم در خط مرزی فنآوری است این حادثه در اروپا رخ می دهد با 8 -7 سال تاخیر در کشور ما رخ می دهد .همانطور که تحولی در تهران رخ می دهد با تاخیر به سیستان وبلوچستان می رسد .مد لباس هم با تاخیر می رسد . فنآوری اطلاعات وارتباطات با سرعت سرسام آوری در حال تحول است وحمل ونقل را کاهش خواهد داد وارتباطات را منسجم می کند ومشاغل جهانی ایجاد می کند .این حادثه بعلاوه سوخت ارزان در معرض پدیده ای قرار خواهد گرفت که اسمش را رشد تصاعدی می گذاریم.معنی آن چیست؟یعنی بشر در طول چند هزار سال گذشته رشدش خطی بوده است ، حتی در قرن بیستم که خیلی فکر کردیم رشد داشتیم


از من سئوال کردند در مورد چه چیزی صحبت می کنی گفتم کاشان !!!کاشان کجاست ؟ بمن خندیدند که برای کاشانیها بگوییم کاشان کجاست .حقیقتا" فکر می کنم هیچ چیزی مهم تر از این نیست که برای کاشانیها بگوییم کاشان کجاست .واین از نان شب .واجب تر است .چون اگر کاشان امروز ما را راضی نمی کند ،برای این است که کاشانی ها فراموش کردند کاشان کجاست .از این جهت است که من به خود اجازه می دهم که راجع به این موضوع صحبت کنم .خاطر هست روز آقای مهندس امینیان که دایرة المعارف زنده وسیار کاشان هستند برای من فرمودند که تا قبل از پیروزی انقلاب 570 خانه مجلل مثل خانه ی عامری ها ،طباطبائی ها،بروجردی ها،. در شهر کاشان وجود داشته است .یک تعدادی تخریب شده وتعدادی هم حفظ شده است .خب این 570 خانه ،در واقع حکایت از این دارد که ،روزگاری در کاشان 570 خاندان ثروتمند وجود داشته است .آن زمانی که این خانه ها تأسیس شده است ،احتمالا" جمعیت کاشان ،بین 30 تا 50 هزار نفر بوده است .شهری با جمعیت 30 تا 50 هزار نفر و570 خانواده ی ثروتمند در آن زندگی می کند واین خانواده ها هم کم جمعیت نبودند .خود خانه ها نشان دهنده ی آن است .که خانواده پر جمعیت بودند .یعنی خاندانی در این خانه ها زندگی می کردند .یعنی می توان گفت درصد قابل توجه ای از جمعیت شهر ثروتمند بودند .حالا این سئوال پیش می آید که ،کاشانی ها از چه محلی ثروتمند می شدند .مثلا" کاشان آب فراوان داشت !که کشاورزی وسیع داشته باشد ،که از محل کشاورزی ثروتمند شوند !که قطعا" اینطور نبوده است .مراتع بسیار وسیعی بوده که از محل دامداری ثروتمند شوند .این هم نبوده است .شما در خیلی از کتابهای معاصر که می خوانید ،می گویند ایرانیها مبتنی بر کشاورزی ودامداری جامعه شان شکل گرفته است وحرف درستی نیست.کاشان این را ثابت می کند که این محل ثروتمند نشده است .پس از چه محلی ثروتمند شده است .چه منابع دیگری می توانسته برای تولید ثروت در شهری مثل کاشان وجود داشته باشد .ممکن است بگوییم از محل تجارت کاشان به ثروت دست پیدا کردند. کاشان سر راه اصلی کشور نیست .همه شهر های بزرگ ما مثل؛ ری ،قم ،اصفهان ،یزد ،کرمان،تبریز، زنجان،کرمانشاه،همدان وقتی دقت کنیم سر راه های مهم هستند .خصوصا"در سر تقاطع های مهم واقع هستند ولی کاشان سر راه مهمی نیست ،اگر راه های به کاشان آمده است ، به دلیل جاذبه کاشان بوده است .یعنی کاشان سر راه ننشسته است ، بلکه راه خود را به کاشان نشانده است .از این جهت حسابش با بقیه شهر ها فرق می کند .برای همین همه جا می گویند کاشان در نسبتش باپدیده راه تافته جدا بافته است .یعنی راه ها را به سمت خود کشانده است ، تا اینکه خودش برود سر راه بنشیند .خب شهر هایی از نظر تجاری موقعیت ممتاز دارند ،که سر راه باشند نه اینکه در کاشان تجارت وجود نداشته است ،معنی عرض من این نیست .این است که کاشان به صفت تجارت ثروتمند شده است .اگر صرفا" تجارت بود چه جاذبه ای داشت که به سمت اینجا بیایند .از مسیر دیگرمال التجاره را از مسیر کوتاه تر می بردند ،چرا باید به کاشان بیایند ؟یک منبع دیگر وجود داشت برای کاشان که از آن محل ثروتمند شدند .خاطرم است که در دولت آقای خاتمی یک شورایی به نام فرهنگ وصنعت دروزارت صنایع تشکیل شد .که وزیرش آقای جهانگیری بود .این شورا با ریاست آقای دکتر نجفی تشکیل گردید .بیشتر افرادی که در جلسه بودند از افراد فرهنگی بودند ،در مورد  نسبتی که بین فرهنگ وصنعت وجود دارد بحث می کردند .بعد به این نتیجه رسیدیم که از افراد صنعتی یکی در جلسه باشد ببینیم از نظر آنها قضیه از چه قرار است .یکی از افراد  موثر در وزارت صنایع را که سابقه طولانی هم داشت دعوت شد وچند جلسه ای خدمتشان بودیم .صحبت ایشان این بود که ما بیش از 80 سال است که تلاش می کنیم کشور را صنعتی نماییم ،ولی باید اقرار کنیم که موفق نشدیم .من عرض کردم که ما اگر 80 سال دیگر هم سعی کنیم موفق نمی شویم ،چون فرض شما این است که ایران صنعتی نبوده است وشما می خواهید صنعتی کنید .چون چنین فرضی را دارید ومتوجه نیستید که در مورد کجا صحبت می کنید ووقتی همین مسیر را بروید ،به مقصد نمی رسید .صنعت یعنی چه؟ صنعت یعنی اینکه ما در واقع ما مواد ومصالحی را فرآوری کردن ومحصول جدید تولید کنیم .مثلا" آشپزی یک نوع صنعت است .مواد غذایی را باهم ترکیب کرده ویک غذایی خاص تولید کنیم ،این صنعت است .اتومبیل هم همینطور ساخته می شود .هر مواد اولیه به شما بدهند می توان یک محصول بوجود آورد .صنعت یعنی فرآوری کردن یک سری مواد ومحصولات ،خوب به این معنی نگاه کنیم ،می بینیم صنعت یک چیز پر سابقه ای است .در صنعت مدرن ممکن است ما الگوهای جدید برای تولید محصول صنعتی بکار گرفته باشیم .مثلا" موفق شده باشیم تولید انبوه کنیم وتولید استاندارد کنیم بعد از انقلاب صنعتی وغیرو .ولی در ماهیت صنعت که تغییر ایجاد نشده است .صنعت هنوز یعنی فرآوری کردن چیز هایی از یک سری مواد اولیه است . به این معنی نگاه کنیم می بینیم بزرگترین منبع تولید ثروت در ایران صنعت بوده است .در دوره جدید به دلیل نوع نگاه تحقیر آمیزی که نسبت به صنایع خودمان داشتیم این را از چشم انداختیم ،وگرنه فرش هم صنعت است وگرنه تمام آن چیزی که تحت عنوان هنر های سنتی می شناسیم صنعت بودند وصنعت نساجی ، صنعت فرش وغیرو .چنانچه آنها وقتی با ماشین شدند ،امروزه به آن صنعت می گوییم .فرش را وقتی ماشین تولید می کند آن را به مثابه صنعت می پذیرد .وقتی پارچه را ماشین تولید می کند به مثابه صنعت می پذیرد . وقتی ظرف را ماشین تولید می کند به مثابه صنعت می پذیرد.اما بازار مسگر ها را بعنوان صنعت نمی پذیرد که آنها هم کار صنعتی می کنند .به این معنی بگیریم ،کاشان یکی از مهمترین مراکز صنعتی ایران بوده است که اگر ثروتمند شده اند از محل صنعت بوده است .تجارت هم به دلیل این تولید محصولات صنعتی بوده است که باید یک جایی این محصولات را عرضه می کردند وباید تجارت اتفاق بیفتد .یک گزارشی را آقای امینیان تعریف می کردند (من هرچه از کاشان می گویم مأخذ من آقای امینیان است)که در دوره فتح علی شاه وماجرا هایی که در سر قضیه مخمل بافی اتفاق می افتد یک گزارشی هست که می گوید ،حجم منسوجات ابریشمی که در دوره فتحعلی شاه در انبارهای کاشان هست از حجم محصولات ابریشمی که در انبار های لندن هست بیشتر است .یادمان باشد آنموقع لندن ،هند وچین را تحت استعمار خود داشت ومهمترین مرکز تولید منسوجات ابریشمی بودند وبیخود نیست کاشان زیر بار هیچ جا نمی رود وخود را تافته جدا بافته می داند .در تقسیمات کشوری یک زمانی خود را جزء استان مازندران به حساب می آوردند ویک زمان جزء استان مرکزی و. بلاتکلیف هستند که با کاشان چه کنند .چون شهر خاصی است .شهری که از لندن که پایتخت کشوری که آفتاب در محدوده ی تحت استعمارش غروب نمی کند با هاش رقابت می کند با چی ؟ با محصولات صنعتی رقابت می کند .کاشان چنین جایی است .از این جهت بیان شد که برادری خود را ثابت کنیم .ولی اصل مطلب ،وقتی پرسش از فرهنگ می کنیم در واقع پرسش از چیستی وکجایی می کنیم .یعنی فرهنگ ایرانی پرسشی است که پاسخش این است که ایرانی کیست وایران کجاست ؟اگر صحبت از کاشان کنیم ،وبگوییم فرهنگ کاشان چیست؟ اماکجا وکاشانی ها کی هستند .که ،با اطلاعات شناسنامه ای وکدپستی مشکل را حل نمی کند ولی خیلی عمیق تر باید به موضوع نگاه کرد .یعنی آن طور که ما پدر خود را می شناسیم وآنطوری که برادر خود را می شناسیم وآنطوری که دوست خیلی قدیمی مان را می شناسیم وکسی را معرفی کنیم که اسمش وتحصیلاتش وشغلش   چیست .کافی نیست .چون هر کدام از این مشخصات را بگوییم ده ها نفر هستند که چنین مشخصات را دارند .آن کیستی کسی را منحصر به فرد می کند . آن کیستی که حقیقت وجودی اورا آشکار می کند آن کیستی  که وقتی به جا می آوریم معلوم می شود که چه کار هایی به او می آید .وچه کارهایی به او نمی آید .اینها را مشخص می کند .پس فرهنگ پاسخ پرسش فکری است .از طرف دیگر فرهنگ دانایی حاصل از تعامل است وقتی وارد محیطی می شویم ،این محیط باید معما های زیستی حل وفصل شود .تجربه تاریخی که می کنیم برای حل وفصل کردن معمای زیستی او برای ما دانایی را حاصل می کند این دانایی اسمش فرهنگ می شود .ما بر محیط تاثیر می گذاریم ومحیط هم بر ما تأثیر می گذارد .تأثیری که ما بر محیط می گذاریم محیط را جایی می کند وتأثیری که محیط بر ما می گذارد ما را کسی می کند .این طور باشد ما راحت می فهمیم کهعلت اینکه فرهنگ ها با هم فرق دارد ربط دارد به اینکه محیط ها با هم فرق دارد اگر فرهنگ مردم ژاپن با فرهنگ مردم فرانسه باهم فرق دارد بخاطر این است که محیط فرق دارد  .محیط با تفاوت هایی که دارند طبعا" معماهای مختلف پیش رو دارند وراه حل های حل وفصل کردن آن متفاوت است پس دانایی که به این ترتیب حاصل می شود فرق دارد وهرکدام کس خاصی را پدید می آورند وآن کس خاص روی محیط تأثیر می گذارد کاشان یکی ازوجای خاصی را پدید می آورد اگر این قاعده را بپذیریم که فرهنگ دانایی حاصل از تعامل تاریخی انسان با محیط است   آنوقت دوباره سئوال می کنیم .کاشان کجاست وکاشانی کیست؟این محیط  با محیط های دیگرچه فرقی می کند .یا نه این محیط چه مشخصاتی دارد ؟چه اقتضا می کند یک جور خاصی این معما حل شود .جوامعه بشری وارد هرمحیطی که می شده است ،چون محیط مقدم بر جوانع بشریت است .محیط وجود داشته ولی جوامع نیامده است .وقتی سراغ محیط می آید به طمعی می آید که در آنجا بساط زیست پهن کند یعنی در آنجا منابع زیستی را باید سراغ گرفته باشد که به او اجازه دهدک ه بتواند آنجا شرایط زیست را برای خودش مهیا کند .پس همواره ما یکی از موضوع های در محیط ها داریم اینکه چه منابعی  آنجا با چه کیفیتی هستند.در هر محیطی هم که برویم این فقط منابع نیست که وجود دارد موانع وجود دارد.معمای زیستی یعنی حل وفصل کردن این منابع وموانع .چه کار کنیم که این منابع شناخته شوند ؟واین منابع استحصال وقابل بهره برداری شوند.بکار ما بیایند .در مقابل چکار کنیم که موانع را بشناسیم . چکار کنیم که موانع را را بالاخره تهدیدشان را از سر راه برداریم واگر هنر آن را داشته باشیم به منبع تبدیل نماییم .ما اگر بر اساس دوگانه موانع ومنابع بخواهیم محیط های عالم (کره زمین)را  از نظر زیست بشر طبقه بندی کنیم ،چند کیفیت محیط با آن مواجه هستند ومحیط هایی داریم ،که در آن منابع وموانع بالفعل هستند .مثلا" کنار رودخانه نیل آب بعنوان یک منبع زیست در آنجا بالفعل است .بالفعل است یعنی چه؟یعنی ما نباید نقشی ایفاء کنیم در پدید آمدن این آب ،ما باید در به چنگ آوردن این آب کوشش کنیم .چطور این آب که یک خورده پائین تر از سطح زمین است ،آب را منتقل نماییم ولی در پدید آوردن آب نقش نداریم .مثل یک آهو در بیابان است ما در پدید آمدن آن آهو نقش نداریم ولی چون گرسنه هستیم ،می رویم آن آهورا شکار می کنیم وبه چنگ می آوریم واستفاده می کنیم .حالا این هم در مورد منابع وهم در مورد موانع است.موانع چطوره ؟ آنجایی که مثلا" مثل قطب شمال سرمای شدید مانع زیست است .مثل اینکه شما در بنگلادش سیل های موسمی وحشتناک دارید .یک مانه زیستی که بساط زندگی شما را بهم می زند .مثل نقاطی دراندونزی که آتش فشان زیست را بشدت تحت الشعاع قرار می دهد ومانع زیستی است .یک جاهایی داریم که موانع ومنابع زیستی بالفعل کوچک یا بزرگ هستند .اندازه هایشان با هم فرق می کند .یک جاهایی منابع زیستی بزرگتر از موانع زیستی است یک جاهایی موانع زیستی بزرگتر از منابع زیستی است همه آنها بالفعل است.بر اساس آن بخش قابل توجه از سرزمین عالم این وضع را دارند اما بخش دیگری از سرزمین ها ی عالم هست که موانع ومنابع درشان بالقوه است بالفعل نیستند .یعنی منابع موجود هستند  ،ولی مثل رودخانه نیل وراین وگنگ کارون نیستند .ولی هستند این منابع فقط آب نیست .هرچیز دیگری به مثابه منبع انسان بشود فرض کرد .همان جاها موانعی وجود دارد که موانع آن بالقوه است .مثل اینکه در آنجا زله است بالقوه است نمی دانیم کی قرار است بیاید .مثل اینکه سیل قرار است بیاید .مثل سیل بنگلادش نیست که دقیقا" بدانیم کی می آید .اینجا قرار است بیاید ولی نمی دانیم کی؟خشکسالی است قرار است بیاد ولی نمی دانیم کی وخیلی چیز های دیگر.ایران از جمله محیط هایی هست که عموما"نه صد در صد زیست گاه های آن منابع وموانع زیستی در آن بالقوه است .برای همین است که شما آن دفعه هم سیاح هایی که از دوره صفوی وارد ایران شدند تعداد زیادی از آنها در سیاحت نامه های خوداین جمله را تکرار کردند که تعجب کردند از اینکه ایرانی ها این سرزمین را برای زندگی انتخاب کردند یک سرزمین خیلی خشک وخیلی فقیر از نظر آنها است .چون آنها با معیار های خودشان نگاه می کنند .چون در اروپا منابع زیستی بالفعل طرف هستند وقتی وارد ایران می شوند .نیست بالفعل چیز زیادی وجود ندارد ،تعجب می کنند از اینکه ایرانی ها این سرزمین را برای زیست انتخاب کردند .بگذریم که از نظر آنها در واقع یک حرف عجیبی است .وقتی ساحت نامه ها را می خوانیم خیلی باعث تعجب است از یک طرف اینطور .می کنند از طرف دیگر تعجب می کنند ما جزء معدود کشورهایی هستیم که در تابستان داغ در آن یخ پیدا می شود می شود شربت را با یخ خورد در کل اروپا آنموقع نمی شد در فصل تابستان یخ پیدا کرد مگر دربالای کوه آلپ که آنجا هم که یخ است احتیاج به یخ نیست .شربت نمی خواهید در بالای کوه آلپ بخورید چون در آنجا هوا به اندازه کافی خنک است .یعنی آن کیست وکجایی را خیلی درک نمی کردند با خودشان مقایسه می کردند در سرزمینی که منابع زیستی وموانع زیستی بالقوه است چگونه می شود شرایط زیست را فراهم کرد یک تفاوت ماهوی دارد با سرزمین هایی که منابع وموانع زیستی بالفعل هستند .در آنجا باید شما به چنگ بیاورید باید موانع را  مهار کنید  ومنابع را شکار کنید .برای همین یک طبع خاص فرهنگی در آنجا شکل می گیرد .اسمش را من گذاشتم طبع شکار گری ،اصلا" هنر وتمدن در آنجا اینطور پدید می آید .تمدن با مهار کردن موانع وبه چنگ آوردن منابع بدست می اید واصلا" راه دیگری نیست درحالی که شرایط زیستی در آنجا فراهم کنید .امروز اروپا را نگاه نکنید ، یک گزارشی هست حاکم منطقه آلمان امپراطوری روم نامه نوشته به  امپراطوری روم که گلایه کرده چرا شما من را به چنین سرزمینی متعفن وبدی فرستادید منظورش سرزمین آلمان است .امروز ما تعجب می کنیم ، کسی در مورد آلمان چنین صحبت کند .چون حقیقتا" اینطور بوده است کل اروپا همه ان  جنگل وباتلاق بوده است واینها قرن ها تلاش می کنند برای اینکه این جنگل ها را بتراشند وباتلاق ها را خشک کنند،تا امکان زیست پدید بیاید .در اروپا درخت بعنوان یک دشمن قلمداد می شده است .در شهر هایی که در دوره رنسانس در اروپا اثارش باقی است ،می بینید یک درخت در این شهر ها وجود ندارد .مثلا" شهر فلورانس تا دوره رنسانس هنوز باقی است یک درخت نیست برای ما غیر قابل تصور است .ما که در سرزمین خشک هستیم نمی شود حیاط خانه مان چهار تا درخت نباشد .تازه می فهمیم که چطور اروپایی هاوقتی در همان رنسانس به اصفهان می آمدند با حیرت راجع به اصفهان که مثل یک جنگل است سخن می گویند که اینها شهرشان پر از درخت است چون در شهر های خود درخت وجود نداشت .اصلا" زحمت می کشیدند وتلاش می کردند درخت ها را پشت دیوار های شهرنگه دارند .اجازه نداشتند وارد شهر کنند .یعنی از زاویه دید اروپایی وقتی نگاه می کنیم ، صورت مسئله درست فهمیده نمی شود چون آنها مواجه نبودند با محیط هایی که استعد اد بالقوه زیست داشتند نه بالفعل .آنها تعجب می کنندکه شما چنین محیط هایی را انتخاب کردید ودر ذهن آنها معیار هایی شکل می گیرد که بنا به آن معیار ها ما اصلا" وجود نداریم .یا ما موجودات کج ماوجی هستیم .یک شاعری هست شاعر روس بنام مایاکوفسکی که شعری دارد که این تفاوت را زیبا نشان می دهد می گوید:


وقتی دعوت شدم مشتاق بودم که خدمت شما برسم ،خوشحال هستم .شما در دنیای غریبی دارید کاربزرگ می کنید ولی همانطور دکتر هم اشاره کردند این کارها سطح لغزندگی اش را دارد .یک حرفی در جامع شناسی است که می گوید:تمام تلاش قدرت ها از تبدیل نهضت ها به نهاد هاست »یعنی جریان های سیالی که می تواند در همه عرصه ها حادثه درست کنند آن را سازمانی وکنترل ومدیریت کنند ودر اختیار بگیرند وبیشترین فشارها بر روی خیریه هاست ودر جامعه ای که مسئله تاریخی آن خیلی جمعی است نتوانسته به جایی دست پیدا کند .در شرایط متناقضی در حال زیست هستیم ،ی نمی خواهم بحث کنم !ولی مجبور هستم از ت بگویم ،ما جامعه ای داریم که ت حاکم است .ت نماد امر خیر بوده است ولی اکنون نماد قدرت شده است .به همین دلیل امر خیر دچار یک حادثه وبی معنایی شده است.همین که خواستید موسسه ای را ثبت کنید گفتند این است ولاغیر .شما حق دخالت ندارید همین که ما می گوییم .این دردسر عظمیی است که در جمهوری اسلامی داریم  ودنیای دیگر ندارند .در نیورک میهمان دوستی که رئیس دانشکده نیویورک بود، بودم وقرار بود به سمیناری در دانشگاه نیویورک بروم ، در آن شب بمن گفت من را بعنوان  رئیس دانشکده علوم انسانی نیویورک انتخاب کردند گفتند باید آماده شوی برای گرفتن پول مردم را دعوت کنی .گفتم کاری ندارد می روم یک سخنرانی می کنم می گویم پول بدهید!!!گفتند به این سادگی نیست باید بیوش شوی .باید توضیح بدهی که چگونه این کار را انجام می دهی وبمن یاد دادند ودر شب مهمانی من 5 میلیون دلار برای دانشکده پول جمع کردم .تمام پول هایی که در دانشگاه نیو یورک مصرف می شود توسط آدم های خیر تأمین می شود .آنجا طرف را انتخاب کردند ،گفتند متعهد هستی پول خودت را خودت در بیاوری .وبا مردم وخیرین وکسانی که به دلیل کار خیر انجام می دهند ،چانه بزنی .در دانشکده حقوق  دانشگاه کاشان،زدن مجسمه خیرچه ماجرایی درست کرد وبه بدن مجسمه خیرچقدر شلیک کردند .ما یک مشکل بنیادی برای تعریف امر خیر در کشور داریم .که وظیفه آدمی مثل من در علوم اجتماعی است که در این زمینه وقت بگذارد وتعریف جدید ارائه دهد .تعریف کلاسیک برای امور خیر ،تعریف کافی نیست . تعریف کلاسیک برای امر خیر، به سرعت می چرخد وبه اینکه مثل همین که در کاشان است هر شب آبگوشت بخوریم پول بدهیم به مسجد وکتیبه عوض کنند .یک کتیبه کافی است چه ومی دارد هی عوض کنید .کلیسای نتردام پاریس که آتش گرفته بود یک تابلو که زنگ جنگ تمام شد گذاشتند سر جاش ما صبح تا شب کتیبه می کشیم پایین ومی بریم بالا .برای اینکه امر خیر را بد تعریف کردیم یک بار خیر کاری انجام می دهد وآن تاریخی می ماند .ماباید در افکار عمومی ،فضا ها من معلم جامع شناسی فیلسوف وامثالهم یک تعریف جدیدی از امر خیر که مقتضیات جامعه جدید ایران را ارائه دهد واین هم باید از شهر کاشان وقوع یابد چون تاریخ خیریت وخیر گرائی ودیگر شناسی را به آن توجه می کرده است واین را کاشان شناسان باید بحث کنند که این منطق با بقا کاشان واثر گذاری کاشان چیز مهمی است که کمتر بدان توجه می کنیم .شهری است که در آن بهائیت ،زرتشتی ،یهودی وشیعه اصلی هم رشد می کندواین مهم است .در جای دیگر چنین توانایی در شهر وجود ندارد .بهائیت که یک پدیده جدید ضد دین گرائی دنیای مدرن ایران است حاشیه کاشان رشد می کند .این توانایی شهر کاشان را باید اعلام کرد .این قصه ی خیر خواهی که توأم با دگر خواهی باشد .گاهی خیر خواهی می تواند تبدیل به امرخودخواهانه شود آقای دکتر گفتند که چه کنیم که خیر خواهی دچاریک منفذگرایی ومافیا نشود ،مشروط به اینکه صفت دگر خواهی داشته باشد .اگر خیر خواهی دگرخواهی در آن باشد هیچوقت اجازه فروپاشی نخواهد داد .مدارس غیر انتفاعی همه ی اساس وبقا آنها خود خواهی ومنفعت طلبی من» است  .درست است که غیر انتفاعی  است ولی منفعت را کسانی می برندکه آن را تاسیس کردند .اگر موسسه یا نهادی که درست می کنیم خیرخواهانه ولی دگرخواهانه باشد ، واین دگر را باید تعریف کرد .دربحث موسسات خیریه باید یک مفهوم شناور در دیگر خواهی داشته باشیم .چون دیگر می تواند دیگر مستضعفین مستمندان  باشد ،می تواند نباشد .تجربه درس خواندن من از سال 67 در آمریکا این است که در آنجا تا رفتید به سراغ شما می آیند وسئوال می کنند : تو که آمده ای ( از دینت هم سئوال نمی کنند) جایی می خواهی بروی رفتار آنها اصلا" استعماری نیست بلکه کاملا" خیر خواهانه است ودیگری متکثروجود دارد. که قبلا" در کاشان وجود داشته است .مثلا در نذورات خود این زمین را نذر می کنیم برای که . ولی کارخیر اگر قرار است اینگونه باشد در واقع همان طور که جمهوری اسلامی انجام می دهد همه هم آبگوشت وشله زرد می پزیم اگر بخواهیم این وضع عوض شود تعبیر جدید از خیر خواهی است ودر جایی است که بنیه تاریخی وجود دارد ودوم خیر خواهی دگر خواهانه است ودگر خواهانه متکثر است واین تکثر آن را باید گذاشت روی آن افرادی که در آن نهاد کار می کنند دنبال پیدا کردن موضوعات آن باشند .زمانی در خمس مصارف متعدد دارد گفتند 8 مصرف ولی مصارف آن می تواند 1000 تا باشد .پیش مجتهد می روید می گوید این را هم بگذار جیب خودت و خودت هم از آن مستضعفین هستی خمس می دهی ولی چیزی را برای خودت بردار هرکاری می خواهی بکن .درمورد خمس آنقدر سخت نیست مقداری به خودت واگذار می کنند .پیدا کردن مصداق برای مصرف خمس در شهر ما سخت است  در حالی که مصادیق آن در عمل پیدا می شود .اگر تعریف سخت گیرانه برای دیگری نکنیم دیگری در موقعیت های مختلف آنجاست که حرف این است که بنیادی یا نهادی می خواهد باقی بماند باید در ساعت تکثرش نیز فکر کند .امکان تکثرش را نه فقط زنجیره ای ( مثل فروشگاه زنجیره ای ) بلکه در جهت تکثر کار کرددر آن صورت امکان بقا پیش می آورد .مشروط به اینکه چیز دیگری اتفاق بیفتد که تقریبا" پژوهش هم بما کمک می کند .به این پژوهش نگاه می کردم جالب بود .دو سه نکته مهم در پژوهش بود .یکی این است که جامعه ای که شما در آن کار می کنید جامعه ی پر مسئله ی اجتماعی نیست .راه حل ها این است که مسائل اجتماعی وجود دارد غلط است وآخرگزارش ،ولی در خود گزارش نشان می دهد که در آنجا مشکلی وجود ندارد جامعه ای که فساد ،طلاق بالا ،اعتیاد بالا،خانواده های بی سرپرست ،منازعات درون خانواده این مسائل در آن منطقه نیست .فکر می کنم سمپل خوبی انتخاب کردید .مشکل بنیادی ندارد .در تهران مسئله طلاق یک مسئله فراگیر زیادی است اینجا شما طلاق ،اعتیاد و. کم است واوباش هم در آن نیست .این جالب بودن نه اینکه شما دارید آن را کنترل می کنید بهر حال این منطقه جامعه ای است که مشکلات فراگیر وبحبوحه ندارد .در صورتیکه جامعه اجتماعی کوچک که تازه تاسیس یافته وبا توجه به دوگانه است باید مشکلاتش زیاد باشد یعنی باید ی ،طلاق،روابط جنسی باشد این پژوهش جالب است باید چند روز در آن منطقه بچرخم که چرا در آن فساد ،ی وقتل وغارت،ی نیست .در صورتیکه 140 نفر آن افغان هستند .جامعه دو گانه ای در دست داریم که مشکلات آن کم است باید دید چه اتفاقی افتاده است ؟ 10/36

ددر مقایسه با واحد های دیگر کاشان اینجا خیلی خوب است وآسیب های آن پائین است .

-آمار اینطور هست ولی از منظر بیرون که نگاه می کنیم خیلی مصداق نداشته باشد

دکتر آزاد: برداشت فرق می کند ،در رومه می نویسند که دیشب یک جوان را کشتند وکسی کاری نکرد ورسانه ها هم فیلم گرفتند ،اسم این را می گذارند بی اخلاقی جامعه ایرانی نیست این کسی بد ساخت می کند .شما در واقعیت اجتماعی خود کسی به چیزی دست بزند کسی چیزی نمی گوید .چیز هایی را رسانه باز نمایی می کند ودر شرایط منحصر بفرد هم اتفاق می افتد .مجموعه کلیشه هایمان در مورد مردان ون ایرانی ،جامعه درهم ریخته فرو پاشیده وپر حادثه می بینیم .پژوهش این را نمی گوید .بنظر من چیز مهمی است که شما جایی مستقر شدید که مشکلاتی نیست که یقه ی شما را بگیرد .مثلا" اگر ایدز وجود داشت ، ن خیابانی بود،اگر مردان لات وجود داشت ،تمام انرژی بنیاد شما برای این بود که آن را تغییر بدهد .شما در جایی رفتید که مشکلات آنچنان دست وپای شما را بگیرد نیست که دائم پلیس را صدا کنید این فکت مهمی است که بستگی اجتماعی وجود دارد چیزی که در پژوهش وجود دارد بحث مراودات خانوادگی خیلی مهم است .همه پژوهش می گوید رضایتی که دارند حدود 96 درصد ،ارتباطات خانوادگی خیلی بالاست گسسته 6 در صد است کم آن درصد است .56 در صد خوب به بالا است .حمایت خانوادگی دو درصدو10 درصد کم است و87 درصد حمایت خانوادگی وجود دارد .سرمایه خانوادگی وحمایت های عاطفی خانواده زیاد است.  فاقد مشاجرات 50 درصد است .32در صد کم است و6 در صد زیاد است .جالب است در آن منطقه نهادی بعنوان خانواده عمل می کند.خیلی جاها در بخش های اجتماعی خانواده کار نمی کند خانواده نیست وغائب است هم از نظر طبقاتی وهم از نظر موقعیت محلی می توان بسط داد.در محل زندگی من تهران در محله فرمانیه ،اطراف آن پاسداران ،کامرانیه، چیذر و بالای آن نیاوران است .دقیقا" 5 منطقه فرهنگی اجتماعی ،که در چیذر ونیاوران خانواده غالب است در کامرانیه وپاسداران افول کرده است .منکه می خواهم ت گذاری فرهنگی کنم باید در جایی خانواده را وارد کنم ودر جای دیگر به خانواده کنش وعمل بدهم شما در جایی مستقر هستید که خانواده در آن حضور دارد وکنش گری می کند وقتی خانواده کنش گری می کند با همه مشکلاتش کمتر است.وقتی خانواده کنش گر است به دولت به وبه نیروی امداد کمتر نیاز دارید ،چون همه کار را از طریق خانواده می توانید انجام دهید.البته من نمی گویم خانواده هیچ مشکل ندارد مشاجره وجود دارد ولی اصالت،هویت ورسالت،حمایت، تعهد خانوادگی وجود دارد که درجای دیگر وجود ندارد.نکته سوم ،چیزی که آفت درست می کندوشما با آن مشکل خواهید داشت ،حدّ فردی است چون با جامعه ای روبرو هستید که خانواده هست مشکلات حقوقی بزرگ نیست ولی مشکلات در حدّ ریز در حال بروز است وافسردگی ،اضطراب ، استرس به نظر زیاد نیست ولی دارد زیاد می شود مثلا" استرس 10 درصد ،16 درصد متوسط است .اضطراب 7 درصد زیاد و8 درصد متوسط است .وافسردگی 14 درصد است .جامعه ای دارید که به لحاظ ساختاری نسبتا" خوب است ولی سطح کل کنش گری اش دچار مشکل است .اگر این بیماری ها به 20 در صد برسد یعنی یک پنجم ویک چهارم ویک سوم دچار شوند این منتقل به خانواده می رسد وخانواده را می ترکاند ومی برد درساختار اجتماعی نابسامانی شکل می گیرد.بعضی جاها که این اتفاق افتاده برای اینکه این کنش فردی بالا رفته است وخانواده را از هم پاشانده وساختار اجتماعی دچار شکاف ونابسامانی کرده است .  این ساحت دوگانه بود.دراین ساحت سه گانه بود در آنجا باید تبیین کنید آن خیری که مورد نظر است به سمتی ببرید که کارهایی انجام دهید .من با روان شناسان مخالف هستم که مسائل را فردی می دانند ولی درمانی از نوع روان کاوانه وروانشناسانه نیاز دارید که ضرورت مهم نیاز است که باید درمان شود .حالااین درمان چگونه است که جامعه ما را از بیماری جدا می کند .


سخنان آقای فهیمی تبار در بزرگداشت پدر آقای دکتر ضیایی سلام علیکم بسم الله الحمن الرحیم از حضار گرامی تقاضا دارم که هروقت خسته شدند تشریف ببرند فقط خواهش من این است که روی این نکته فکر کنند که چرا باید تعداد زیادی افراد ،نه نیاز مند بلکه شهروندان متقاضی خدمت کسی را که ندیده اند باید در مراسمش شرکت کنند .بسیاری از کسانی که از خدمات جناب آقای دکتر ضیایی برخوردار بودند اصلا" پدر ایشان را ندیدند وبسیاری هم مثل من شاید کل برخورد ما در چند سال گذشته به دو ساعت نرسیده باشد ولی باید روی این فکر کرد که چه ندایی از درون آدم ها برمی جوشد وافراد را به فکر وامی دارد که جلسات معنا داری مثل جلسه امروز برگزار شود باید فکر کرد .برای چندمین بارعرض تسلیت دارم حضور خانواده ی معظم ومعزز ونیکوکارجناب آقای ضیایی بویژه برادر ارجمندم جناب دکتر سید علی آقا وخیر مقدم دارم و از همه گرامیان حاضر در جلسه پوزش می طلبم .در این چند روز گذشته با خود فکر کردم که در این چند دقیقه چه موضوعی را باید به گفتگو بگذاریم ؟با هم فکر کنیم به هم بگوییم وبشنویم !! به این نتیجه رسیدم که صورت کلی ومختصر در حد صبر وحوصله جلسه وبضاعت موضوعات خودم در ارتباط با حسرت مطالبی را تقدیم کنم . از اینکه جلسه رسمی نیست خیلی خوشحال هستم ،نه باید مصنوعی صحبت کنم ونه شما تصنعی گوش بدهید .گفتگو می کنیم ، ،روی کلمه حسرت به صورت خیلی مختصر فکر می کنیم.به صورت خیلی مختصر ،حسرت واژه فارسی نیست ،عربی است .به معنای حالت روانی است که در ناکامی به انسان دست می دهد . حسرت حاصل جمع دوتاعنصر است .یکی عنصر غم ویکی عنصر پشیمانی . هروقت که غم وپشیمانی دست به دست هم بدهد ، انسان در وضعیتی قرار می گیرد که به آن وضعیت حسرت می گویند .اینکه در کتاب های لغت عربی آمده همین است ،غیر این نیست .1-غم 2-پشیمانی جمع شود حسرت و اندوه ایجاد می شود . یک اتفاقاتی درون روان ما می گذرد رخ می دهد که ما را به حسرت فرو می برد آن اتفاقات را بازش می کنم ، ببینید ، وقتی سود وسرمایه ی خود را ارزیابی می کنیم 1- اگر سود ما از سرمایه مان کمتر باشد حسرت ایجاد می شود .2- اگر سود ما برابر با سرمایه باشد، حسرت ایجاد می شود3- اگر دچار سوخت سرمایه هم شده باشیم دچار حسرت می شویم .پس حسرت زمانی است که آگاه می شویم ،به اینکه سود کمی نسبت به سرمایه ای که برای تجارت عرضه کردیم نصیب ما شده است .سود کم به اضافه برابری سود وسرمایه وبعد سوخت سرمایه .بطور مثال : مقداری را وارد بازار کار کنیم .کی دچار حسرت می شویم ،وقتی نگاه به گذشته می کنیم .نگاه به گذشته یعنی مطالعه تاریخ خویشتن .هروقت نگاه به تاریخ خود می کنیم آنجا آغاز حسرت است .آیا می شود نسبت به تاریخ غافل بود؟ می شود انسان خودش را به تغافل بزندبه تاریخ نگاه می کنیم سرمایه ای که وارد کردیم ،60 سال ، 60 سال 360 روز وحاصل 24 ساعت و. داده ایم ویک ماشین گرفته ایم . یک خانه گرفتیم .یک میز گرفته ایم .یک عنوان گرفتیم .آیا سرمایه ای که دراین تجارت دنیا در میان گذاشته ایم ، در برابر سودی که بدست آوردیم ،معقول بود، می ارزد ؟ بنابراین عاقل همیشه در غم فرو می رود وجاهل همیشه شاد است .از این منظر ،همیشه شاد است .عقل درد ایجاد می کند .حسرت درد آگاهانه است بنابراین از رحمت های الهی است .از نعمت های خدایی است وحسرت درون خود را پاس بداریم .نگاهی به گذشته ، سرمایه ی داده شده ، سود برداشت شده ، حسرت ، سرمایه بزرگ الهی است .امّا این حسرت اولا" موقت وزود گذر است ودوم قابل جبران است .از این نظر فرصت است وسوم فراموش شدنی است وچهارم قابل غفلت است .یک راهی که بشر انتخاب کرده از این دادگاه وجدان فرار کند یعنی حسرت ،مواد مخدر است .شادیهای کاذب وزود گذر است .برای فرار از ناکامیها ، برای فرار از حسرت ، آدمها می توانند خودشون را به غفلت وتغافل بیاندازند .چون راه چاره ای نمی یابند .سرمایه رفته ،یادمان باشد .حسرت کیفر دادگاه درونی انسان است .یعنی فطرت بعد از اینکه سرمایه را سوزاندیم ،مارا محاکمه می کند .با آگاهی دادخواست می دهد .محاکمه می کند ودر جا محکوم می کند ظرف 3 ثانیه محکوم شدی .جرمت رنج است .جرمت یا کیفر جرمت .جرمی است که از سرمایه استفاده نکردی .رنج گرفتاری است ویادمان هست ومی دانیم چون تجربه کردیم .خوب آگاه هستیم که هروفت رنج درونی برای ماایجاد بشود هیچ گل وبلبلی نمی تواند برای ما شادی بیاورد . انسان تب دار که مزه ی غذا های خوب ولذیذ را درک نمی کند شما که سفره بیاندازید از این عالم تا آن طرف عالم، رنگین ترین غذا ها ،با مزه ترین غذا ها پیش رویش بگذارید ،از درون افسرده است .بنابراین کسی که دچار حسرت اخروی می شود ،به بهشت هم برود ، رنج خواهد کشید وهم رنج خواهد برد .چون درون درحال سوختن است .یک وقت آتش از بیرون است مرهم می گذاری ،پانسمان می کنی .ولی وقتی آتش از درون باشد التی تطلع علی الافئده » 6 همزه) همان آتشی که از قلب شعله می کشد) برای اینکه در دنیا قلب را آتش زدی ،باید قلب آتش بگیرد ،قلب را سوزاندی چون قلب را سوزانده ای باید قلب بسوزد .وقتی از درون شعله ور شدی ، مرحم ، پانسمان بکار نمی آید که حسرت این دنیا که حاصل درد آگاهانه است که یک فرصت الهی است .که یک کیفر در برابر جرو سوزاندن سرمایه است وموقت است فراموش نشدنی است عامل غفلت وکوتاه مدت وجبران پذیر است .شما چرتکه می اندازید ، سرمایه ای سوخت رفته بعد هم جبران می کنید .،بنابراین آگاه می شوید به این دلیل موفق می شوید.امّا در آخرت ، حسرت ، حسرت پایانی است ، جبران ناپذیر است ، ناپایدار نیست ، پایدارومانا است .جاودان است .به این دلیل گفته اند یکی از عذاب های آخرت عذاب های روحی است .همه کسانیکه روی معاد بحث کرده اند ، این را مطرح کرده اند .یعنی اگر یک انسان سوزانده ی سرمایه ، در میان همه خلایقی که در بهشت جاودانه دارندزندگی می کنند واز نعمت برخوردارند قرار بگیرند همچنان دررنج است .چونبا محیط سنخیت ندارد ،در محیطی که در آن زندگی می کند .فرزندی که ناقص متولد شده ، بویایی ندارد ،شنوایی ندارد ، بینایی ندارد .در بهترین باغهای دنیا هم قرار بگیرد نه بوی گل را استشمام می کند نه طعم میوه را می تواند بچشد .چه لذتی می برد؟ شاید از نظر کالبدمثل همه انسانها است . حالا اگر به ما بگویند یک کسی توی این شهر حاضر است آینده شما را بدون چشم داشت پیش بینی می کند .چقدر مراجعه دارد؟ خیلی . همه دوست داریم از آینده خود با خبر شویم .مزد هم نمی گیرد ، یک کسی پیدا شده آینده شما را پیش بینی می کند به شما می گوید چه اتفاقاتی وچه منزل گاه هایی باید شما در آینده طی کنید وببینید ، سراسیمه به سویش می رویم .چند می گیرد ؟ هیچ نمی گیرد لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ » ( 23 شوری)من چیزی از شما نمی خواهم فقط یک چیزی به شما می گویم .آیه 39 سوره مریم شما حسرت را در دنیا می شناسید ،میفهمید آن را ، نمی بینی که بعضی از مواقع با بهترین لباس و در بهترین مکان نشسته اید ودلتان جای دیگر است .هیچ شادی ، در وجودت نفوذ نمی کند ،پس تو حسرت را فهمیدی ،حسرت از دست دادن سرمایه درک کرده ای .هر چندبا مواد مخدر ،اعمم از افیونی یا غیر افیونی ، خود را به تغافل زده ای .امّا خوب می دانی ومی فهمی حسرت چیست ؟دراین دنیا یک کسی پیدا می شود ، اعلام می کند من بدون چشم داشت تمام آینده شما را پیش روی شما می گذارم شما تصمیم می گیرید ،مسیر شما را مشخص می کنم از زوایای آینده شما واز جزئیاتش باخبر می کنم .هیچ چیزی از شما نمی خواهم .شما با سر به سراغش نمی روید؟ پیامبر اسلام همین است .خدا می گوید .پیامبر دیده بانی است که بر برج علم نشسته ،آنچه را که می بیند اعلام می کند ، اسم آن می شود انذار ، بر قلّه دانایی نشسته به ما اطلاع می دهد .این طرف کوه غرق در خطر است .آتشها افروخته اند .کپسول همراه داشته باشید .لباس نسوز با خود بیاورید وقبول ندارید یک بحث دیگر است مشکل نیست .عقل اقتضا می کند که ما پیرو عقل باشیم نه!! عقل می گوید ما دنبال دانایان باشیم .نه ، دانایان مسئولیت دارند به جامعه هشدار بدهند نه!! او بر قلّه علم نشسته واوبر قلّه دانایی است .او بر برج هستی نشسته است ومی بیند آنچه که برای ما نا دیدنی است وخدا به او می گوید .چون بر برج دانایی نشسته ای وَأَنذِرهُم يَومَ الحَسرَةِ»(39 مریم) به این مردم بگو آنچه را که این طرف می بینی یا به تو می گویم .به آنها هشدار بده از روزیکه حسرت ،آنها را در رنج خواهد افکند ،حسرت ناتمام ، حسرت جاودانه ،حسرت بی پایان ، حسرت جبران نا پذیر وَأَنذِرهُم يَومَ الحَسرَةِ» کی ؟چقدر قشنگ است قرآن إِذ قُضِيَ الأَمرُ»آنگاه که حساب رسی به پایان خواهد رسید ،آنگاه که دفتر اعمال در پیش روی تو گشوده خواهد شد به آنها بگو يَومَ الحَسرَةِ»روز حسرت ،نه از صبح گاهان تا شامگاه ، روز ، یوم ، یوم به معنی دوره است ، روزگاری سراسر خطرو اندوه، افسوس واضطراب ، وجودتان را خواهد گرفت چون سرمایه را سوزاندید وعمر وَهُم في غَفلَةٍ» الان آمپول بی هوشی به آنها تزریق شد به آنها بگو هوش باشید خود را ،با خواب وخوراک ، شهوت ، شهرت ، رسم واسم وبزم سرگرم نکنید ،بی هوش نکنید این ها آمپول بی هوشی است قرآن می گوید : وَهُم في غَفلَةٍ» حیف اینها در غفلت هستند . النَّاسِ نِیَامٌ »مردم همه در خوب هستند وقتی مردند بیدار می شوند خوش بود آن سالی که آن مثالی که استاد بزرگوار زد ما از آن مثال استفاده کردیم .این مثال استاد بزرگوار عزیز ما وقتی کسی که می خواهد به اتاق جراحی ( اتاق عمل) برود فریاد می زند ،درد ،درد وناله می کند ،تا آمپول بیهوشی توی رگش تزریق می کنند .حالا همه کارد ها وچاقو های عالم را توی شکمش بکشید آرام خوابیده وهیچ احساس درد نمی کند .ولی همین که آثار هوشیاری برگشت فریاد می زند وجای زخم ها می سوزد .می گفت: بیهوشان عالم آن قدر به خودتان خنجر نزنید!!آنقدر خودتان را مجروح نکنید ، بس است .این که بعد می توانی تحمل کنید بعد از اینکه به هوش آمدی ،خودتان مجروح کنید بزنید ضربه بزنید تکه تکه کنید خودتان را آن مقداری که تحمل دارید .وقتی از اتاق عمل دنیابیرون آمدید آن مقدار که تحمل دارید برای خودتان رنج بخرید .رنج ایجاد کنید رنج می کشید .شادی ایجاد کنید شادی برداشت خواهید کرد . به این دلیل گفته اند: روز مرگ ،روز شاد ترین لحظه است ،برای اینکه روز برداشت است ،دوران کشت تمام شد چون آغاز برداشت است ، روز گرفتن چک است .چک بسیار گران بها ،که شبانروز به دنبالش بودی .روز مرگ ،روز نقد شدن چک است . ببین چه چکی برای خودت می کشی وَأَنذِرهُم يَومَ الحَسرَةِ» به آنها بگو مبادا دچار آن روزگار حسرت بشوید .حرف از آتش نیست فرض بر این است که اگر در بهشت هم قرار بگیرید رنج خواهید برد ،به آنها هشدار بده . به عنوان دانا ترین انسان ،نه در کره ی زمین ، در هستی ، إِذ قُضِيَ الأَمرُ»آن زمان تمام است وَهُم في غَفلَةٍ» لهم لا یومنون اما به شما می گوییم ای رسول ما اینها چنین روزی باور نمی کنند،در حالیکه هرروزشان با حسرت طی می شود .هرروز را با غم از دست دادن ها ست .شاید این حرفها راست باشد ،اگر 5 درصد راست باشد ،باید کاری کرد .شاید راست باشد ،چون من نرفته ام .این سخن وحی است .گفته من خلق تان کردم اینجوری هم رقم زدم به آنها که رنج ایجاد می کنند باید گفت ، جمع ما جمع پر معنایی است امروز به پاس قدر دانی از زحمات دکتر علی ضیایی عزیز ، اگر درختی بنام سید مهدی که خیلی شناخت نداریم از جزئیات ، دکتر کاشان نبوده وهر چند سابقه فرهنگی در این شهر دارد .از این درخت طیب وطاهر شناخت اجمالی داریم .امّا از طریق میوه اش شناخت تفصیلی است .خیلی فکر کردم که هم میالغه نکنم ،هم تعریف کنم.به حکم وجدان وفطرت وبه حکم خدا وعقل .گفتم که مثلا" چی بگویم برای آقای دکتر ضیایی ، که بیشتر از ده سال است از ایشان خاطره دارم ،که چابلوسی نباشد ،تملق نباشد .چه چیزی باید بگویم فکر کذردم وبا یک نفر در میان گذاشتم ،گفت همین است .گفتم من این طوری فهمیدم که میوه باغ جناب آقای سید مهدی ضیایی را که ، بچه های خوب میوه های خوب که آقای سید علی را بیشتر می شناسیم .من یادم نمی آید ،اگر در جلسه بوده واز ایشان تقاضایی شده باشد ونه بگوید در حد توان نه» نشنیده ام . نه نشنیدم اگر باور داشتم به کاری نه نگفت .نمی گویم پیامبر بوده ،امّا می خواهم بگویم ، پیامبر الگو بوده در این زمینه ،از زبان پیامبر هیچ کس لا نشنید ه است ( لا ویا نه ) نگفتند .نشنیده ایم که بگویند،باشد برای بعد ،فعلا" شرایطم جور نیست ، نه نیستم ، از این حرفها با من نزنید ، وضع خیلی خراب است ، عمل غیر اسن نشان می دهد که می گویی وضع خیلی خراب است .نوع هزینه کرد تو در زندگی خصوصی واجتماعی تو این را نشان نمی دهد که وضع خیلی خراب باشد اشکالی ندارد . اوضاع بسیار وخیم است ، برای کی وخیم است ؟ بگو من فعلا" کمک نمی کنم ،نگو اوضاع وخیم است که دوتا گناه کنی .یکی دروغ وگناه دیگر سوخته کنی وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ » (10 ضحی)نعمت پروردگارت را برای دیگران باز گو کن نگو صورتم زرد است .بگو صورتم را با ادویه زرد کرده ام که تو زرد ببینی . من از دکتر ضیایی نه» نشنیده ام ایشان آرامش دادند .اگر از آثار تربیت مرحوم آسید مهدی همین را در ایشان سراغ داریم طوبی لکم » جمع ما جمع معنا داری است .من خواهش می کنم شاید این سالها موثر واقع نشود ولی برای آینده ،آیا اشکالی دارد سالانه یک جلسه ،یک اجلاس ، یک همایش همگانی بین تمام موسسات خیریه در کاشان تشکیل شود ، تبادل نظر کنند .اگر نارسایی در قوانین وجود دارد به نماینده پیشنهاد بدهند وایشان هم به مجلس ببرد .ویا به هیئت دولت لایحه بدهد.آیا اشکال دارد سالانه دور هم بنشینیم وتقسیم کار کنیم .یکی لباس دهد ودیگری فقط لوازم التحریر دهد .ودیگر بهداشت طبقه آسیب دیده را پیگیری نماید .از یک طرف رشد موسسات خیریه بسیار بسیار تاسف انگیز است در کشور اسف ناک است .نشان از شکاف طبقاتی بسیار عمیق است.بهر شکل ، این ضعف مدیریت است.امّا از این نظر متاسف هستم ولی از نظر دیگر خوشحال هستیم به دلیل اینکه فطرت جامعه بیدارونشان رشد عاطفی مردم شهر وکشور است .از این نظر خوشحال هستیم ولی از نظر شکاف هرگز شاد نیستیم .در پایان باز هم تسلیت عرض می کنم جناب آقای دکتر ضیایی،برادران گرامی همسر محترمه ، صبیه محترمه شما مدتی قبل یک داغ را هم تحمل کردید .آن سید اولاد پیامبر آن جوان پاک خود را از دست دادومن در آن موقع آخرین بار بود که آن مرحوم را زیارت کردم نمیدانستم بیمار است ولی آثار شکستگی در او هویدا بود ، مسیر همین است ما هرچقدر هر دقیقه وثانیه ای که بر عمر ما افزدوه می شود ، سرازیر می شویم وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ. »(68 یس)این سنت الهی است عمر بدهید می شکنیم ،کسی نیست که 80 ساله باشد وبه اندازه جوان 20 ساله قدرت داشته باشد .همه می خواهند قدرت را برگردانند. لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»بدن دیگر این ویتامین را جذب نمی کند که ذخیره کند ،بدن قدرت قبل را ندارد .تلاش کن ولی یادت باشد که كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ »آنچه که شما به خدا می توانید ارائه کنید به خانواده آقای ضیایی، آبروی فرهنگی پدر ، دوستی بهترین خلایق خدا یعنی اهلبیت ،وخدماتی است که تا حالا تقدیم خدا به نمایندگی از خلق خدا داشتید . طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ » ( 29 رعد) وصلی الله علی محمد وآل محمد  


استاد نيك انديش  سلام عليكم      با ادب و احترام ،ياد كنيم  از روزي  كه با لاخره خواهد رسيد ،انگاه داس درو  بر كشته خويش نهيم وبر اورده ها ي  خود بنگريم و لذت ببريم  ،امروز  شاد شدم به شنيده اي از استاد خير و ادب  جناب الماسي كه  فرمودند حضرت دكتر زراعت  توفيق يافتند موافقت اقاي مهندس سعيدي را در خريد يك سوله براي چلچله هاي نا پيدا اين نابينايان شفا دهنده كور سيرتان ،كسب كنند افرين بر ان خير پيشه نامي ،درود  و صلوات خدا بر  شما رهنماي هميشه حامي    ارادتمند 


ضمن تشکر مجدد از حمایتهای مجموعه مدیریت دانشگاه کاشان، نام اعضای شرکت کننده در این برنامه عبارتند از: 

اساتید: آقایان دکتر پور وقار،  دکتر شریف مرادی، دکتر نیکوفرد، دکتر شجری،  دکتر صادق پور و اینجانب حلوایی

همکاران گرامی کارمند: آقایان شکرریز ، عباسیان، معین زاده ، رئیسی و همسرشان خانم دکتر رافضی، و سرکار خانم جلالی

بازنشستگان عزیز دانشگاه: اقایان حاج حسین گلشن، مهدی ناظم پور، محمد لطفی

همکاران دیگر دانشگاهی: حاج آقا الماسی از ستاد توسعه دانشگاه کاشان و آقای مهندس فخریه 

سایر همراهان گروه: مهندس اکبری و آقای سقایی از گروه کوهنوردی دومیر


بنام حضرت دوست

دو سال از عروج عارفانه مردی گذشت که همه لحظات زندگیش با خداوند مانوس بود نیک اندیشی ،نیکوکاری،همدلی  وهمیاری با نیکوکاران شاکله وجودش را رقم زده بود هرجا می روم او را می بینم  ‌برخی مدارسی که در سال های اخیر احداث شده  یاد او را فریاد می زند بناهای خیر ساز دانشگاه کاشان آیینه روح نیکوکاری  سرور عزیزم زنده یاد حاج محمد موتمن است یقین دارم کسانیکه در منازل احداثی خیرین مسکن ساز کاشان  زندگی می کنند مدیون این روح متعالی هستند کوه ودشت و صحرا کوهنوردان محبت و صفا و صمیمیت این عزیز را فراموش نمی کنند تاثیری که بر خانواده داشته است را در دلنوشته همسر با وفایش سرکار خانم اعظم موتمن باید یافت ((

دوسال گذشت.

از صبر ویرانم هنوز، چشم انتظارت مانده ام، با خاطرات سوخته ام،

روزها رفت وگذشت، وماهها تکرار شد، دوسال دراندیشه باز آمدنت لحظه شماری کرده ام، لحظه طی شدومرد، نگاهم هرروز باهمه شوق آمدنت کوچه را پایید، مثل آن روزهایی که می آمدی، گاهی پشت سرت بودم ومی گفتم آقا کجا، همراه، کجا، همدردکجا، (حالاچرا)؟

دریغ، دل من درغم هجران تو ای خوبترین، محبوب‌ترین، با ارزشترین، چه بگویم، چه کشید، آه دوسال گذشت. هرگز نخواهد شد باورم، دل بسوزد(همسرم) تا بمیرم از فراق غم تو، پیش رویم نبودی وجان سپردی توی کوه، کی رود از خاطرم، گفتند، ایام می بردسوز غمت، اینطور نشد، گفتند، خاک سرد است غم می برد اینطور نشد، تونوشدی وگل می دهی، نایی ندارم دیر می رسم، دیگه در بهارت نیستم،. با دومین سالروز آسمانی شدنت در تاریخ، 98/5/24 پنجشنبه ساعت 5 در مقبره خانواده گی با دیدار همیشه همراهان خود را آرام می کنیم.))

خدایش رحمت کند وبه خانواده بزرگوارش صبر و اجر عنایت فرماید


دومین مکانیسم ، ودومین راه کار وسازکاری که برای روبرو شدن با غمها واحساسات ناخوشایند از آن استفاده می کنندعبارت است از :ستیز ونبرد است .گروهی از انسانها هستند که برای رهایی از چنگ غم ها به مبارزه با آن می پردازند وبا تمام توان خودشان کوشش می کنند غمها رامهار کنند ودر صورت امکان غمها را از بین ببرند .این نبرد اگر آگاهانه باشد وواقع بیننانه باشد ،می شود یک مهر تأییدبر آنها زد ،بویژه در رویارویی با غم های بیهوده که در این مورد صحبت خواهم کرد آنجا ما می توانیم
موضوع بحث ما باز شناسی انواع غم است ،همانطور که می دانید یکی از مهم ترین وظایف هر انسانی که طالب یک زندگی ارام وتوأم با خوشبختی است .این است که به دقت در مورد احوال درونی خود تأمل کندبه تحلیل احساسات خود بپردازد وریشه ها وعلل احساسات خود را بشناسدوشیوه برخورد صحیح بااحساسات خود را بداند.آگاهی از احساسات وعواطف ومدیریت درست احساسات وعواطف نشانه رشد وشکوفایی هوش هیجانی انسان است بهمین اساس غم وشادی از جمله مهمترین احساسات انسان هستندحتما" باید مورد توجه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تمدن نوین اسلامی